راز گل سرخ .....*** | ||
|
کـاش مـی فـهـمیـدیقـهـر میـکنم تا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی بـمون... نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى هـر طور راحـتـى!! ?
در كودكي خواستم زندگي كنم راه را بستند به ستايش روي آوردم گفتند خرافات است به راستي سخن گفتم گفتند دروغ است سكوت كردم گفتند عاشق است عاشق شدم گفتند گناه است و عاقبت خنديدم گفتند ديوانه است ?
?
زندگی همچون نُت های موسیقی بالا و پایین دارد.. گاهی آرام و دلنواز، گاهی سخت و خشن گاهی شاد و رقص آور،گاهی پُر از غم..
زندگی را باید احساس کرد... ?
?
نوشتن زيباترين كاردنياست
?
گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شه... گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آروم میگیره...گاهی با یک کلمه ، يك انسان نابود می شه... گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکنه مراقب بعضی یک ها باشیم !! در حالی که ناچیزند ، همه چیزند ....
دست خودشان نیست
وقتی از فرط معصومیت با تابشی از جنس عشق... روح های ولگرد بعدازظهر را بر نیمکتی سنگی کشتار می کنند ، چشم هایت... ?
چه معادله ی نا برابری...
وقتی که من... برای دیدنت چشمهایم را می بندم... و تو برای ندیدنم......
?
هزار شعر و ترانه
مانده در دلم اما تورا که میبینم سکوت میشود همه آوازم ... چه ریخته ای در چشمهای زیبایت که ساکن میشود در این هیاهو دلم… ?
هدفم را نشانه گرفته ام .... قلـ[♥]ـب تـو ... بدون هدف دوستت دارم.....
?
روی قلبی نوشته بودن شکستنی است ؛ مواظب باشید !!!
ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید !
گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
سکوت همیشه از روی رضایت نیست گاهی نشانه اعتراض است گاهی مودبانه خفه شدن است گاهی فداکاری و از خود گذشتگی است و گاهی از روی بی تفاوتی است و چقدر آزار دهنده است این آخری ?
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او ?
گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد ناله کردم ذره ای از دردهایم کم نشد در گلستان بوی گل بسیار بوییدم ولی از هزاران گل گلی همچون شما پیدا نشد ?
چشمهایت سیراب سراب و نگاهم، تاول زده از تابش تشنگی برویم دعای باران بخوانیم . تو با دل من من با دل تو باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم ?
... به حباب نگران لب یک رود قسم ، به تن لحظه ی خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز ...
سكوت این روزهایم نه از رضایت است، و نه نداشتن حرف وقتی مالامال حرف باشی اما گوش ها همه كر باشند دیگر چه سود از سخن؟!
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن
صیاد اگرهستی با بوسه شکارم کن
? تقدیم به دوستم حمید
یکی از همین روزها خدا را باید صدا بزنم یک میز دو نفر دو صندلی یکی من ،،، یکی خدا حرف نمیزنم نگاهم کافیست میدانم برایم اشک میریزد... ? تقدیم به دوستم امیر حسین
خیلی سخته به خاطر کسی که دوستش داری همه چیز رو از سر راهت خط بزنی بعد بفهمی تو خودت تو لیستی بودی که اون به خاطر یکی دیگه خط زده..... افسوس........... ?تقدیم به دوستم حمید رضا تو رفتی و دوست داشتن هایم زیر پایت له شد و من بی تو چه تنها شدم وبه دنیا نشان دادم که من مجنون ترین لیلای تاریخم
? تقدیم به دوستم یاسر کاش بودی و دلم تنها نبود تا اسیر قصه فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی اینگونه بی معنا نبود ?تقدیم به دوستم رضا
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند ،،، همان جای که گفتند،،، یکی بود...... یکی نبود........
?
تقدیم به دوستم سجاد مرا آزاد کن از من .... مرا آرام کن درخود ... برای پلک هایم قصه ای تعریف کن امشب .. که خوابم بهترین خواب جهان باشه . ? تقدیم به دوستم رامین کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای چقد سرده میام دستاتو میگیرم ? چرا تنهای را برایم هدیه کردی . کجا رفتی دستان من سرد است .. هنوز خاطراتت چراغ قلب خاموش من است ... فراموشت نخواهم کرد .... ?
باور کرده ام که بی تو هم زندگی میگذرد ... دلم دیگر هیچ کس را نمیخواد ، " جز تنهایی "... ?
میگویند " دل تنگ " نباشم ، خدای من ... انگار به آب بگویند " خیس " نباش ?زندگی قصه تلخیست ، که از آغاز بس که آزرده شدم... چشم به پایان دارم . ? اون لحظه که گفتی ، یکی بهتر از تو رو پیدا کردم ... یاد اون روزهای افتادم ، که به صد تا بهتر از تو گفتم ... من بهترینو دارم ،،، ?
همیشه همه توی بن بست زندگی ، بر میگردن سراغ عشق اولشون... اما چه سخته اون روزی که عشق اولت رفته باشه ، سراغ عشق اولش...، ?اگر من و تو دو تا برگ باشیم ،، هنگام خزان من زودتر از تو میشکنم ... ، تا زمانی که می افتی در آغوشم بگیرمت ،،،. ? ای بنازم گل لب مرمر دندان تو را... باغ صد رنگ ندارد لب خندان تو را. می و میخانه کجا حال نگاه تو کجا. که ندارد بشری حالت چشمان تو را. لب به دندان گرم از حسرت یک بوسه گرم. چون به لبخند ببینم لب و دندان تو را...
? صفای باطنت را دوست دارم . کلام و ظاهرت را دوست دارم. تو گرچه دوری از من ای عزیزم. وفای حاضرت را دوست دارم... ?
باز هم شبی دیگر چون امشب ، به آرامی پشت شیشه تنهایی ام... کشیک میدهم باز هم تا اوج پرواز ، و در سکوت زندگی... شعر هایم را نیمه جان پرتاب میکنم ، به سوی آسمانت... ?عاشق آن لحظه ام ، که کنارت هستم... و کودک درونم از اشتیاق با تو بودن ، میخواهد زمین و زمان را بهم بریزد... ?
کاش میشد هیچ کس تنها نبود ... کاش میشد دیدنت رویا نبود ، گفتی بودی با تو میمانم ولی... رفتی و گفتی و اینجا جا نبود ، سالیان سال تنها مانده ام... شاید این رفتن سزای من نبود ، من دعا کرده ام برای بازگشت... دست های تو ولی بالا نبود ، باز هم گفتی که فردا میرسی... کاش روز دیدنت فردا نبود. ?
سالهاست به خودم میگویم ، این نیز میگذرد... عمر من گذشت و این و آن نگذشتند ، در سینه ی تنگم انبار گشته اند... امروز غمهایم دیگر نمیدانم ، نمیدانم با کدامین جمله... روزهایم را بگذرانم ، سر گشته و حیران... غرق در افکار خود ، باز میگویم... این نیز بگذرد. ?اگر عشق نبود... از غم خبری نبود اگر عشق نبود ، دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود... بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود ، این دایره کبود اگرعشق نبود... از آینه ها غبار خاموشی را ، عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود... در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است ، از این همه دل چه سود اگرعشق نبود... ?دست عشق از دامن دل دور باد ، می توان آیا به دل دستور داد.. می توان آیا به دریا حکم کرد ، که دلت را یادی از ساحل مباد... موج را آیا توان فرمود : ایست ، باد را فرمود : باید ایستاد... آنکه دستور زبان عشق را ، بی گزاره در نهاد ما نهاد... خوب میدانست تیغ تیز را ، در کف مستی نمی بایست داد... ?من تمام شعر هایم را ، در وصف نیامدنت سروده ام... و اگر یک روز ناگهان ناباورانه سر برسی ؛ دست خالی حیرت زده... از شاعر بودن استعفا خواهم داد ، نقاش میشوم... تا ابدیت نقش پرواز را ؛ بر میله های تمام قفس های دنیا... خواهم کشید...
?
در پس آینه آن دیگریش را گم کرد ، دیو شد قصه ی شاه و پریش را گم کرد... او که در باغ به دنبال جوانی میگشت ، بس که چرخید ... گل رو سر یش را گم کرد... ?امشب را به مهمانی میروم ، به مهمانی چشمهایت... برای نوشتن بهانه میخواهم ، تو هم غزلهایت را به نام بسرا... هوای تمام شعرهایت ، ستاره ها را تک تک بشمار... برای شانه هایم هاله ای از نور بیاور ، به رنگ بهترین ستاره زندگیت... او را پس خواهم داد ، فقط امشب را به مهمانی بیاور... ?تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت ، میتوان گفت که من چلچله باغ توام... مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف ، سخت متاج گرمای تو ام... ?لمس تن تو ... شهوت است و گناه ، حتی اگر خدا عقدمان را ببندد... داغی لبت جهنم من است ، حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند... ?از بچگی به من یاد دادن که هر ساعت 60 دقیقه است ، و هر دقیقه 60 ثانیه... ولی کسی نگفت که هر ثانیه بدون تو 100 ثانیه است... ? |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |